جدول جو
جدول جو

معنی خامه زرین - جستجوی لغت در جدول جو

خامه زرین
(مَ / مِ یِ زَرْ ری)
کنایه از خطوط شعاعی آفتاب باشد. (انجمن آرای ناصری) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، خطی که با طلا نویسند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خایه زرین
تصویر خایه زرین
گلولۀ زر
کنایه از آفتاب، طاووس فلک، طاس زر، سپر آتشین، چتر روز، چراغ سحر، طرف دار انجم، اسطرلاب چهارم، چتر زرّین، چتر نور، چتر زر، طاووس آتش پر، گیتی پرور، طاووس مشرق خرام، چراغ روز، خایه زر، غزاله برای مثال آن خایه های زرین از سقف نیم خایه / سیماب شد چو برزد سیماب آتشین سر (خاقانی - ۱۸۶)
فرهنگ فارسی عمید
(یَ / یِ یِ زَرْ ری)
کنایه از آفتاب است. (ناظم الاطباء) :
زادۀ خاطر بیار کز دل شب زاد صبح
کرد درین سبز طشت خایۀ زرین غراب.
خاقانی.
چو گردون سر طشت سیمین گشاد
غراب سیه خایه زرین نهاد.
نظامی.
، کنایه از ستاره است:
آن خایه های زرین از سقف نیم خایه
سیماب شد چو بر زد سیماب آتشین سر.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ یِ زَرْ ری)
آفتاب، ستارگان، فلک هشتم. (ناظم الاطباء) (برهان قاطع) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(بَ وَ دَ)
قلم ساختن. قلم درست کردن:
بخاقان چینی یکی نامه کرد
تو گفتی که از خنجرش خامه کرد.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ مَ زَرْ ری)
مؤلف مرات البلدان نویسد: ’آبادیی است از مزارع ناحیۀ طبس مسینا که قدیم النسق و بی سکنه است’. (از مرآت البلدان ج 4 ص 233)
لغت نامه دهخدا
(لَ / لِ یِزَرْ ری)
لالۀ زرد. نوعی از لاله. رجوع به لاله شود
لغت نامه دهخدا
(بَ تَ)
قلم را قط زدن. (غیاث اللغات). کنایه از خامه تراشیدن. (آنندراج) :
نه چون خام کاری که مستی کند
بخامه زدن خام دستی کند.
نظامی.
خامه مزن سوختن عامه را
آلت تزویر مکن خامه را.
امیرخسرو (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(مَ / مِ یِ)
تل ریگ. نقا. (زمخشری) :
کرده از خلق دشمنان چو سحاب
خامۀ ریگ را بخون سیراب.
سنایی (از حاشیۀ برهان قاطع)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ یِ)
جای نشستن از زین. (ناظم الاطباء). صفۀ زین:
بغل بشاهسواری گشوده ست امیدم
که کرده ست تهی صدهزار خانه زین را.
صائب (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خامه زنی
تصویر خامه زنی
نقاشی صورتگری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خامه زن
تصویر خامه زن
نقاش صورتگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خامه زن
تصویر خامه زن
((~. زَ))
نقاش، صورتگر
فرهنگ فارسی معین